Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


دل نوشته

چقدر شبیه سیگار تو هستم..

 

آتشم زدی ...

 

روشنم کردی...

 

پکم زدی...

 

دود شدم خاکستر شدم...

 

دیگه آخرهاشه دارم تموم میشم......

سیگار پشت سیگار خودم را دود میکنم ....

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت12:35توسط امیر | |

هوس سيــگار کشيدن روے پشت بام چند وقتيه به جونم افتاده دلم مي خواهد به آسمـ ـون نزديکتر بشم

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت12:34توسط امیر | |


به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ولی آموختم که..

 

ناله ام سکوت باشد،

 

گریه ام لبخند،

 

و تنها همدمم سیگار...

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت12:32توسط امیر | |

نـیــســــــــــــــــــتــــــــی؟


به درک!


مقابل آیــــــنه می نشینم و ســـــــیگارم را روشن می کنم


در نبودت


خــــــــودم را بهتر می توانم ببـــینم


نگران جای خالــــی ات نباش


ســــــــــیگار پر کرده...

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت12:31توسط امیر | |

سیگارلایت را به موسیقی لایت ترجیح میدهم!

روح من با هیچ نغمه ای لایت نمیشود،

به من عشق تعارف نکنید!

قبلا صرف شده.....!!!!

به دستانم فندکی،کبریتی،

سنگ آتش زنه ای برسانید تا

برای هضم عشق

سیگاری آتش کنم ...

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت12:30توسط امیر | |

سیگارلایت را به موسیقی لایت ترجیح میدهم!

روح من با هیچ نغمه ای لایت نمیشود،

به من عشق تعارف نکنید!

قبلا صرف شده.....!!!!

به دستانم فندکی،کبریتی،

سنگ آتش زنه ای برسانید تا

برای هضم عشق

سیگاری آتش کنم ...

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت12:29توسط امیر | |

یار جدیدت مبارک

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت12:28توسط امیر | |

آدم برفی هم که باشی
دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد،
دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد،
تا گرمت کند ، تا آرامت کند.
مهم نیست آب شدن... ،نیست شدن...

مهم آن آرامش است
حتی برای چند لحظه...!

+نوشته شده در سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,ساعت20:3توسط امیر | |

دیدی گاهی فقط همین سیگار رو داری؟ فقط همین رو توی دنیا داری؟ فقط همین به دادت می رسه؟ به داد دلت می رسه؟
من زیاد دیدم.


 

 

از وقتـﮯ رفتـﮯ

در خانه هرج و مرج شده !

سیگارهایم

به گلدانهاﮯ مظلوم زور مــﮯ گویند...!!!

 

 

نگران شب هايم نباش ...
تنها نيستم ...
بالشم...
هق هق سکوتم ...
قرص هايم ...
پاکت سیگارم ...
لرزش دستانم ...
همه هستن...
تنها نيستم ...!!!

قسم می خورم
من ازین شهر
فقط پاکت سیگارم را بر می دارم
حتی خودم را هم نمی برم
که بهانه ای برای برگشت وجود نداشته باشد
...



گفت:اینقدر سیگار نکش میمیری
گفتم:اگه نکشم میمیرم
گفت:اگه بکشی با درد میمیری
گفتم:اگه نکشم از درد میمیرم
گفت:هوای دودی جلوی درد رو نمیگیره
گفتم:هوای صاف جلوی مرگو میگیره؟
یه کم نگاهم کرد و گفت : بکش …..



مـن ســرم را بــالا میگیـــرم چـون بـازی را بـه کســی بــاختـــم کــــه بـــا خیـــانـت بـــرده بــــود ...!



+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:53توسط امیر | |

یعنی سکوت من از شب تاریک تر شده
راه عبور من از تو باریک تر شده ...

سیگار میکشم
یعنی نه عاشقم نه تنها
اما گسسسته ام ...

سیگار میکشم
یعنی هنوز حس میکنم که باز راهیست سوی تو ...
از پشت ویرانه های تخیل ، از پشت قصه ها ...
از دوردست نگاه کودکان ، وقتی که می دوند ، سوی شکوه و طراوت یک لحظه زندگی ...

سیگار میکشم
یعنی که در تمام غزل ها من می نوشتمت ، اما دگر نه من آنم
نه تو سرود من سیگار های من ، تنها رفیق لحظه سردی که می روی بی تو نشسته ام ...
اینجا کنار آتش سرد وجود خویش ... آتش کشیدی و اکنون خاکسترم به جاست ...


+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:52توسط امیر | |

سیگارم را آتش میزنم...

دود می کنم

به سلامتی همه نبودن هایت...

خنده ام می گیرد

حتی سیگار هم نبودنت را سرفه می کند!

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:50توسط امیر | |

سيگار زیر لب....
دودی غلیظ..
ریه ام بی تقصیر است
...دارد تاوان

ندانم کاری طبقه پایینیش اش را پس میدهد...
سيگار ميکشم تا دود کنم خیال بودنش را...
تا سیاه کم دوران زجرم را....

زندگی بی رحم است....
زندگی لحظه به لحظه شده است...
زندگی شوق ندارد دیگر...

زندگی کام ...
زندگی کام به کام سيگار...

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:47توسط امیر | |

گفتی دهانت بوی شــیر میدهد
رفتـی…
حالا بوی سیـگـار
بوی مــشـــروب
بوی دروغ هم می دهد…
برگرد!

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:45توسط امیر | |


پک هايي که به سيگارم مي زنم...
از يادآوري خاطرات تو نيست...
نيکوتين ...
مرا بهتر از تو درک مي کند...
بهتر مي داند کام گرفتن نان و نمک دارد!!

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:43توسط امیر | |



گاهی دوست دارم بدون پک زدن ، فقط بنشینم و نگاه کنم که سیگارم چگونه میسوزد ...

شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من ؛

شاید آخر قانع شدم!

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:39توسط امیر | |

میگن یه نخ سیگار ادمو اروم میکنه...
من موندم هیچکدوم از دوستای من...
قده یه نخ سیگار نیستن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟!!

 

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:38توسط امیر | |

پرسید : سیگار رو ترک کردی ؟

گفتم : نه ، کبریت رو ترک کردم !

حالا دیگه سیگار رو با سیگار روشن می کنم ...

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:37توسط امیر | |

زندگی مثل سیگار میمونه , وقتیکه روشن شد
بکشی یا نکشی
تا آخـــــر مـــیســـــوزه ............................!


+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:36توسط امیر | |

هوای تو؛ از دود سیگار هم برایم مضرتر است …

دود سیگار به سرفه‌ام می‌اندازد، هوای تو به گریه …

 

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:28توسط امیر | |

بنشین

دورم انداز

زحمت آوار نکش

مثل سیگار تمامم کن...

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:27توسط امیر | |

بغض کن...

گـریـه کن...

مست کن...

سیگـار بکش...

ولی با آدم نامرد درد و دل نکن!!!

 

 



+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:24توسط امیر | |

 

دست می سوزد با سیگار

به خودت می آیی

یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند

نه دستی که شانه هایت را بگیرد

نه صدایی که قشنگ تر از باد باشد




+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:23توسط امیر | |

سیگاری گوشه لبم بود

دنبال کبریت بودم

گفتم آقا

آتیش دارید؟

گفت تو جیبم نه

اما تو دلم هست

به کارت میاد؟

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:22توسط امیر | |

حواسم هست که سرفه ات می گیرد!

حواست هست که دود مـی شـــــوم؟


سیگار دود می کنم

تا یادم بماند

منِ احمق

بیشتر از این ریه های سوخته ام

دوستت داشتم






فقط سیگار تا آخر پای احساسم سوخت ...

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:19توسط امیر | |

حواسم را به تـــــــو

حوصله ام را به سیــــگار

می سپارم و دود می شــــوم

+نوشته شده در دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:,ساعت23:19توسط امیر | |

مرد در گوشه ای از آسمانخراش نشسته بود و سیگار می کشید

آن مرد آنقدر عاشق بود که وقتی آخرین پُک را به سیگار زد

یادش رفت که باید ته سیگارش را پایین بیاندازد


نه خودش را ...




+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت22:16توسط امیر | |

سیگار


از عمرم می کاهد !؟

مگر تو عمر مرا می دانی که با آن محاسبه می کنی !؟

کسی نمی داند ...

شاید همین فردا من نیز خاموش شوم !

+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت22:15توسط امیر | |



قاتل من باش سیگار

تو اگر نکُشی.... خاطرات می کُشند...


+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت22:13توسط امیر | |

خدایا! بیا قدم بزنیم ... سیگار از من ، باران از تو



+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت22:12توسط امیر | |

از آن روز که رفته ای ؛
کارت شارژ ها را ... سیگار میخرم و با خیابان ها حرف میزنم !
همینطوری پیش برود ، گوشی را هم باید بفروشم ؛ کفش بخرم ..

 

+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت22:11توسط امیر | |

دلم سيگار مي‌خواهد
و پک‌هاي عميق
يک سينه پر از درد و دود‌هاي غليظ
و يک دوربين
که داد مي‌‌زند
براي يک بار هم که شده فقط مرا ببين
عينکِ آفتابي
و عکسي که يک روز بگي‌ اين بود آخرين
دو ليتر بنزين
و يک .... کبريت



+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت22:10توسط امیر | |

گفتی سیگار نکش !

قول میدهم که جایش را پُر کنم برایت . .

به زور تو ترکش کردم من آخر . . اما تو پَر زدی و رفتی که . .

حالا چه ؟ وجودم پر از دود شده ! اما تو نیستی تا بگویی که نکش.. لعنتی .



+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت22:10توسط امیر | |

صبحی کـــه بجـــای عـــشق با سیـــگار شروع بـــشه . . .
یــــک شــــــروع دوبـــاره نیــــست
امـــــتداد پایان اســــت
بــــــرای کــــسی که دیــگر امــــیدی بـــه ادامه نـــدارد



+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت22:9توسط امیر | |

چگونـــه درگیرتـــ....ــــ نباشمــ.....ـ


وقتــــــے فــــــندکـــ یادگاریتــــــ


سیگاریمـ....ــــــ


میکنـــ...ــد..؟!

+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت22:8توسط امیر | |

بدن کبود .......
لبهایی پر از خون......
افشان شدن گیسو......
کابوس.....
سرفه های تلخ ......
تهوع ارزوها.....
سیگار پشت سیگار.....

اشک پشت اشک......
نفس بی نفس...
فروریختن خاطرات......
تسلیم......
سایه شدم.....
سایه ام هم منگنه شده به اشک و اه.....

+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت22:7توسط امیر | |

نمي دانم كجاي بازي ما اشتباه بود كه تو ديگر همبازي من نيستي و من هنوز گرگم به هواي تو !!!!

+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت1:29توسط امیر | |

خدایا....

این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند

فکری کن

اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت . . .

+نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,ساعت17:21توسط امیر | |

این هم از یک عمر مستی کردَنم...

سال ها شبنم پرستی کردنم...

ای دلم!

زهرِ جدایی را بخور...

چوبِ عمری با وفایی را بخور...

ای دلم!

دیدی که ماتَت کرد و رفت!

خنده ای بر خاطراتَت کرد و رفت!

من که گفتم این بهار افسردنی ست...

من که گفتم این پرستو رفتنی ست...

آه...!

عجب کاری بدستم داد دل!
هم شکست و هم شکستم داد دل.

 

+نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,ساعت17:18توسط امیر | |

گاهی دلم میخواهد, وقتی بغض میکنم, خدا از آسمان به زمین بیاد, اشک هایم را پاک کند, دستم را بگیرد و بگوید: اینجا آدما اذیتت میکنن؟!!!

بــیـــا بــــــریــــــــم... 

http://s1.picofile.com/file/7486518060/19.jpg

+نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,ساعت17:16توسط امیر | |

دود سیگارم را هزاران بار به تو ترجیح می دهم

کم رنگ است ولی دورنگ نیست

جای ِ خالیت پر نمیشود دیگر؛حتی…با خودت! …

http://s1.picofile.com/file/7476170214/15.jpg

+نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:,ساعت17:13توسط امیر | |